اسم من مونا و با پدر و مادرم و خواهرم شادی زندگی میکنم راستش من و شادی خیلی شبیه به همیم حالا بگزریم من و شادی در دبیبرستان مرداب درس میخونیم و اسم دوستامون هست: ادام , فلور, تامی , جولیا راستش ادام و شادی اینجورین منضورم و فهمیدید سر کلاس منتضر اقای رامتون استاد فیزیک بودیم که .......
تامی:اوف چرا نمیاد
ادام:اگه تو ساکت چی میاد
تامی : اصلا مگه من با تو حرف زدم
بعد دعواشون شد
اقای رامتون:اگه دعواتون تموم شد بیام تو
بعد عذر خواهی کردن.زنگ تفریح رفتیم یه چیزی بخریم یخوریم
ادام و شادی:
ما:اه بسته دیگه چقدر همدیگه رو بغل میکنین
ادام:اخه من عاشق شادیم
شادی:
من:باشه چه بهتر پس جاستین برای من
بچه ها:
من:چتونه چرا میخندید؟
جولیا:خواب دیدی خیره دستت بهش نمیرسه
من:
شادی:بسته دیگه خواهرم و اذیت نکنین
بعد ساعت اخر رفتیم من و بچه ها پیاده خو نهامون
ادام : بچه ها این فراری چقدر خوشگله بزار صاحبش داره پیاده میشه بزار ببینیم چه شکلیه؟وقتی پیاده شد
من:جیغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغ
بد بخت جاستین از جاش پرید یه نگاه به دورو برش انداخت ببینه کی بود مارو دید که این شکلیم:
من:جاستین بعد نفهمیدم چجوری پریدم بغلش بیچاره ترسیده بود وقتی از بغلش در اومدم این شکلی شده شده بود
من:
جاستین:تو یه بلیبری؟
من:
جاستین:خوبی ؟ازت سوال کردم
من:
جاستین:پس من برم دیگه من تورو دوست ندارم بهم نچسب
من:
جاستین:گریه نکن شوخی کردم اخه حرف نمیزنی!
من:میشه بوست کنم؟
جاستین لپشو اورد جلو
من:
جاستین:خیالت راحت شد؟
من:اره
بعد خندید و سوار ماشینش شد
من:
شادی:یکی این و جمع کنه الان بیهوش میشه
من:خیلی خوشگل بود
شادی:به نظر من ادام بهتره
اداموشادی:
تامی:منم دوست دختر میخواممممممم
ما:
تامی:غلط کردم بابا بریم
بعد رفتیم خونه من:مامااااااااااااااااااااااان
مامان:چیه؟
حدسبزن چی شد؟
مامان:چی شد؟
من:ما جاستی
شادی:هیچی میخواست بگه ما جاستین و خیلی دوست داریم
من:
بعد دستمو کشید برد
من:چرا نزاشتی بگم؟
شادی:اونوقت مامان فکر میکرد دیوونه شدی
من:اوهوم
شادی:خوب بریم درس بخونیم
من:
شادی:چته؟
من:
شادی:وا میگم چته
من:
شادی:
من:
شادی:
من:
شادی:
من:
شادی:
من:
شادی:کوفت بسه دیگه
من:داشتم به قیافه ترسیده جاس فک میکردم چه خوشگل شده بود
فردا صبح داشتم پیاده روی میکردم که یکی از پشت جلو دهنمو گرفت و بیهوشم کردو..............
ادامه دارد